خط زدی از دفترت ای سفله نامم را

خط زدی از دفترت ای سُفله نامم را
چطور از یادِ مردم می‌بری #ابله کلامم را؟!
هنوز از هستی‌ات رنگی نمی‌دیدند و می‌دیدند
که بر اوراقِ هستی ثبت می‌کردم دوامم را
هنوز از گُل‌گُلِ پیراهنِ خود ذوق می‌کردی
که عاری کردم از سودای پرچم پشت‌بامم را
هنوز از گوشه‌ی قنداقه بوی شیر می‌دادی
که من طی کرده بودم سال‌ها ایامِ کامم را
زدی، رفتی... برو با مایه‌ی بی‌مایگی خوش باش
نمی‌گیرم پس از زخم از ضعیفان انتقامم
دیدگاه ها (۳)

روزی دروغ به حقیقت گفت : میل داری با هم به دریا برویم و شنا ...

مارِ بر گنج زده چنبره را می‌بینی؟گرگِ در حالِ دریدن بره را م...

بیا عهدی کنیم امروز، روز اول دیداراگر رفتیم بی برگشت، اگر ما...

شخصی برای اولین بار یک کلم دیداولین برگش را جدا کردزیرش به ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط