نبضش و گرفتم ضعیف میزد

نبضش و گرفتم ضعیف میزد
روی دستام بلندش کردم و بردمش تو ماشین...
خودم پشت فرمون نشستم و به سمت بیمارستان رانندگی کردم...
بعد از ۵ مین رسیدیم....
..........
هایا رو داشتن چک میکردن
دکترش از اتاق بیرون اومد که سریع رفتم پیشش
_دکتر همسرم حالش چطوره
&یکی از دنده هاش شکسته و باعث شده به ریه اش آسیب بزنه باید عمل بشه برید کار پذیرشش رو انجام بدید
سمت پذیرش بیمارستان رفتم
...............
هایا نزدیک ۳ ساعت بود که توی اتاق عمل بود
نگرانش بودم اگه اتفاقی براش بیوفته من خودمو نمیبخشم
داشتم راهروی بیمارستان و متر میکردم که دکتر هایا از اتاق عمل بیرون اومد
_دکتر بگید که حالش خوبه
&نگران نباشید خطر رفع شد اما یک ماه نباید الکل و دخانیات مصرف کنن و اینم بگم نفس کشیدن کمی براشون سخته اما نگران نشید
_ ممنون دکتر
همون لحظه هایا رو از اتاق عمل بیرون آوردن بردن توی بخش
همون لحظه بود که گوشیم زنگ خورد
وقتی گوشی رو دیدم فهمیدم جین عه
تماس و وصل کردم
*به به آقای کیم بهت گفتم مراقب خانومت باش!
_چه گوهی خوردی حرومی
*به بچه هام گفتم یه گوش مالی خوب بهت بدن که بفهمی نباید با من در بیوفتی...
تا خواستم جواب بدم قطع شد
که نگران پیش هایا رفتم
انگار بهوش اومده بود
_سلام عزیزم حالت خوبه
دیشب توی راه که داشتی میومدی اتفاقی افتاد؟
جوابم و نداد حالش خوب نبود انگار داشت گریه میکرد
_چیشده قربونت برم
خندید خندش با درد بود و اشک...
گمشو بیرون
_اما هایا...
گمشو بیروننننننننننن....آخخخ
_چرا اینکار رو با خودت میکنی
بهت گفتم برو بیرون
&آقا اینجا چه خبره برید بیرون ببینم
_باشه میرم
رفتم بیرون با دکترش صحبت کردم گفت که فردا مرخص میشه اما باید خیلی مراقب باشه....


شاعر میفرماید:
ورق های منو از من یکی دزدیده تو بازی...
یه دل تو دست تو مونده که اونم داری میبازی...
(چاوشی)
دیدگاه ها (۱۹)

از اتاق اومدم بیرون نشستم روی صندلی‌ که چند دقیقه بعد از خست...

بیدار شد ساعت ۱۱ ظهر و نشون میداد به پرستار بالا سرش گفت +می...

#تم_رمان

#تم_رمان

𝗜𝗺𝗽𝗼𝘀𝘀𝗶𝗯𝗹𝗲 𝗳𝗮𝘁𝗲Season: 𝟮 Part:𝟭𝟳دکتر وارد اتاق عمل شد اتاق ب...

جیمین فیک زندگی پارت ۵۴#

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط