ستاره دیده فروبست و آرمید بیا

ستاره دیده فروبست و آرمید، بیا
شراب نور به رگ های شب دوید، بیا

ز بس به دامن شب اشک انتظارم ریخت
گل سپیده شگفت و سحر دمید، بیا

شهاب یاد تو در آسمان خاطر من
پیاپی از همه سو خطّ زر کشید، بیا

ز بس نشستم و با شب حدیث غم گفتم
ز غصّه رنگ من و رنگ شب پرید، بیا

به وقت « مرگم » اگر تازه می کنی دیدار
بهوش باش که هنگام آن رسید، بیا

به گام های کسان می برم گمان که تویی
دلم ز سینه برون شد ز بس تپید، بیا

نیامدی که فلک خوشه خوشه پروین داشت
کنون که دست سحر دانه دانه چید، بیا

امید خاطر « سیمین » دل شکسته تویی
مرا مخواه از این بیش ناامید، بیا...

#عاشقانه
#خاصترین
دیدگاه ها (۰)

مگر هنوز به خاطر ،‌ تو را خیال من است که هر کجا به زبان تو ش...

این که با خود می کشم هر سو، نپنداری تن استگورِ گردان است و د...

بود عمری به دلم با تو که تنها بِنِشینمکامم اکنون که برآمد بن...

گر چه با دوری ی ِ او زندگیم نیست، ولییاد او می دمدم جان به ر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط