نامخاندان جئون

نام:خاندان جئون

PART:12

بعد از مکالمه ای که من و جونگ کوک باهم داشتیم دیگه یونجی چیزی نگفت مثله اینکه نقشم جواب داد بعد از خوردن غذا ظرفارو جمع کردم و شستم و از آشپز خونه اومدم بیرون دیدم یونجی و جونگ کوک کنار هم رو مبل سه نفره نشستن منم رفتم کنار جونگ کوک نشستم گونشو بوس کردم

ا.ت:ممنون بخاطر غذا(لبخند)

جونگ کوک:خواهش میکنم عزیزم(لبخند)

یک نگاه سریع به یونجی کردم معلوم بود داشت حرس میخورد عجب حالی میده وقتی حرسش میدم نگاه ساعت کردم دیدم ساعت ۱ شبه

ا.ت:جونگ کوک عزیزم وقته خوابه معلومه یونجی هم خستست بهتره بریم بخوابیم

جونگ کوک:باشه

جونگ کوک تلویزیون رو خاموش کرد

جونگ کوک:بریم

هر سه از پله ها بالا رفتیم

ا.ت:اینم اتاقت یونجی

یونجی:باشه

یونجی رفت اتاقش منم میخواستم برم اتاقم که جونگ کوک دستمو گرفت و کشوندم داخل اتاقش

ا.ت:هی چیکار میکنی؟

جونگ کوک:پیشم بخواب

ا.ت:چی؟

جونگ کوک:پیشم بخواب مگه به یونجی نگفتی قراره ازدواج کنیم؟

ا.ت:خب آره گفتم این چه ربطی داره؟

جونگ کوک:اگه یک وقت یونجی بیاد اتاقم ببینه پیش هم نخوابیدیم اون وقت چیکار میکنی؟

ا.ت:
دیدگاه ها (۲)

نام:خاندان جئون PART:13ا.ت:مطمئنم اونقدر دیوونه نیست که بیاد...

نام:خاندان جئون PART:14از پله هم رفتیم پایین دیدیم یونجی روی...

نام:خاندان جئون PART:11ا.ت:شرمنده ولی این همه غذا مال تو نیس...

نام:خاندان جئون PART:10جونگ کوک زنگ زد و غذا سفارش داد ا.ت:ف...

⁶³ا/ت: “اصرار نکردم. می‌تونی نیای.”کوک: “نه دیگه، گفتی پدربچ...

Forest Vampire 2 ( Bloody Return)خون آشام جنگل 2 (بازگشت خون...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط