چند پارتی عمارت-ارباب-جئون



ویو آت
سلام من آت هستم ¹⁹ سالمه و توی ی عمارت زندگی میکنم یعنی کار میکنم...رئیسمون رفته بود انریکه امروز قراره برگرده...
آجوما : آت زود باش بیا میز هارو حاضر کن..
ات : اومدم اجوماااا...بدو بدو رفتم سمت آجوما و میز هارو چیدم و همینجوری داشتم کار میکردم ...
آجوما : بدوئید تو اتاقتون ارباب اومددد
ات : دستمال رو گذاشتم توی کشو بدو بدو رفتم که پاک لیز خوردم و افتادم ی مرد جلوم بود بوی طر تلخش ریه هام رو پر کرد سرفه ی کوچیکی سر دادم و سرمو بلند کردم ...ج..جونگکوک؟!..
دیدگاه ها (۶)

رمان عمارت ارباب جئون

رمان عمارت ارباب جئون

تکپارتی درخواستی دارید بیایید پی وی امروز آخرین فرصته🫀♥️

رمان گرگینه ی من

رمان( عمارت ارباب) پارت ۱

رمان ( عمارت ارباب)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط