گاهی نگاهت میافته به یه پیرمرد که با لبخندش تموم غصهها

گاهی نگاهت می‌افته به یه پیرمرد که با لبخندش، تموم غصه‌های دنیا از یادت میره.
کسی که موهاش سفید شده، اما دلش هنوز رنگ خورشیده...
کسی که به‌ جای گله از گذر عمر، هر چینِ صورتش یه داستانِ پر از لبخنده.
اون یادمون میده که «جوانی» یعنی شوقِ زندگی داشتن، نه سالِ تولد.
یعنی بلد بودنِ هنرِ ساده‌ی خوشحال بودن، حتی وقتی زندگی اونقدرها ساده نیست.

به قول خودش:
«لباس خوب بپوش، دلِ خوب‌تر داشته باش، و هیچ روزی رو بدون لبخند تموم نکن.»

---- مجله احساسات شگفت انگیز ----

#حال_خوب #حس_خوب #انرژی_مثبت #زمان #جوانی #پیرمرد_شاد #شیک_پوش #لبخند #آرامش #زندگی_جریان_دارد
دیدگاه ها (۳)

او را نمی‌بینید، اما حضورش در هر قاب پیداست...دختری که پشت د...

نمی‌دونم چرا، اما بعضی نگاه‌ها صدای خاصی دارن...یه صدای آروم...

گاهی زندگی مثل روزی بارانی می‌ماند که هیچ چیز جز سرپناه موقت...

گاهی خداحافظی، نه از بی‌ عشقیست و نه از خستگی...از ترسیست که...

زندگی مثل فیلم نیست که هرجا خراب شد، کارگردان بگه «کات» و بر...

لبخند زدن فقط بالا رفتن گوشه‌های لب نیست؛ یک اتفاق عمیق درون...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط