بقیه ی فیک پارت عشق اول و آخر

بقیه ی فیک پارت ۲عشق اول و آخر
ته :پس خودت خواستی
ات:رفت و از توی کمدی که اونجا بود یه شلاق آورد و شروع کرد به زدنم
ات:جججججججیییییییغغغغغغغغ بسه ...هق ...تورو ...هق ....خدا ....هق.....بس کن
ته:انقدر زدمش تا بی هوش شد بعدش براید استایل بغلش کردم و بردم تو ی اتاق دیگه و دکتر رو خبر کردم
به دکتر میگم دکی خب
دکی:آقا
ته :بله
دکی:ایشون کم خونی دارن و خون زیادی ازشون رفته
ته :خب که چی حالا کی به هوش میاد
دکی:ایشون نیم ساعت دیگه به هوش میان
ته :اها
دکی:اقا کاری با من ندارین می تونم برم
ته:نه کاری ندارم بیا برو
ات:........
بچه ها این فیک شرطیه
کامنت: ۵
لایک :۵
دیدگاه ها (۱۱)

با رفیقم عکس گرفتم ببینین چقدر ما خوشگلیم چشم نزنین حالا م...

های الان دلم یه بغل می خواد که بهم احساس آرامش بده بهم بفهمو...

بای من باید امروز باز به این مدرسه ی کوفتی برم بای 💜💜💜

بچه ها اگه چند وقت بعد چند ماه نبودم ببخشید من وای فای مون...

نام فیک: عشق مخفیPart: 41ویو جیمین*دوساعت گذشت و بهوش اومد*ن...

نام فیک: عشق مخفیPart: 26ویو سنا*ات که رفت بالا گوشیم زنگ خو...

پارت ۸۸ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط