سپس شب میشد



سپس شب می‌شد
و ما به ستاره‌ها خیره می‌شدیم
تو
دنبال بزرگ‌ترین ستاره می‌گشتی
و من غرق در تو
پیِ چشمانت می‌گشتم

سردمان می‌شد
اما زیبا بود
آن روزهای دیر و دور
آن عاشقانه‌ها که دیگر کهنه شده‌اند.

#تورگوت_اویار
ترجمه‌ی سیامک تقی زاده
دیدگاه ها (۲۰)

‌دور نشو...حتی برای یک روز؛چون، چگونه بگویمیک روز زمانی طولا...

‌رو بر رهش نهادم و بر من گذر نکردصد لطف چشم داشتم و یک نظر ن...

‌‍ ﻣﺮﺍ ﺩﺭﻳﺎﺏ ﻛﻪ ﺩﻟﺘﻨﮕﻢ...ﺍﺯﺍﻳﻦ ﺗﻨﻬﺎﻳﻰ ﻧﻤﻨﺎک ﻭﺑﺎﺭﺍﻧﻰﻣﺮﺍ ﺩﺭﻳﺎﺏ...

رها🍂 من می توانم در چشمانت خیره شوم و بدون به زبان آوردن کلم...

تاوان خوشبختی اینده ات را اکنون پس بده

#غمنامه‌ای‌برای‌طُ...گاهی شعر میخوانم ولی چه سود در خاطرم نم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط