رها من می توانم در چشمانت خیره شوم و بدون به زبان آوردن

رها🍂 من می توانم در چشمانت خیره شوم و بدون به زبان آوردن کلمه ای بگویم دوستت دارم
من می توانم از فرسنگ ها فاصله تو را در آغوش کشم دستانت را بگیرم و تو را به یک عصرانه در پاییزی ترین روزهای آبان دعوت کنم
و تو می توانی از دور ترین نقطه ی این جهان بدون خارج شدن از خانه ات در یک کافه ی قدیمی در انتهای خیابانی خلوت به ملاقاتم بیایی
برایم چایی بریزی و با گرمای دستانت سرمای این پاییز زود رس را از من دور کنی
ما می توانیم مدت ها به هم خیره شویم و بدون کلمه ای به زبان آوردن ساعت ها گپ بزنیم
در مورد چشمانت، زیباییت و آسمانی که ما را به پرواز می خواند
آن ها که مارا می بینند می پندارند که دیوانه ایم..
@mohammad4529
#عاشقانه_ها
دیدگاه ها (۲)

رها🍂 جایت کنارم خالیست!مثل نبات کنار چایمثل گلپر روی انارمثل...

رها💞 قــوت جــان مــنےدور مــبــاش از بــر مــننــور چــشــم...

رها🍂 کاش آدم اگه قراره ضربه بخوره، بخورهاما هیچ وقت نفهمه از...

رها🍂 رضا کیانیان تو یه دیالوگ قشنگ‌میگهحرف حق میزنی عزیزم ول...

#غمنامه‌ای‌برای‌طُ...گاهی شعر میخوانم ولی چه سود در خاطرم نم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط