گذشته از شیرینی خواب صبح گاهی و گرمی رختخواب

گذشته از شیرینیِ خوابِ صبح گاهی و گرمیِ رختخواب....
این یادِ تـوست که از بیدارشدن میترساندم....
این یادِ لعنتی ات که
تویِ هرچیزِ کوفتیِ کنارم پنهان شده....
لایِ پرده ها
کنارِ کتاب هایِ تویِ قفسه
یا مثلا
همین چایِ....
راستی
چایِ پررنگ دوست داشتی نــه....؟
#فاطمه_صابری_نیا
دیدگاه ها (۲)

می‌خواهم هر صبح که پنجره را باز می‌کنیآن درختِ روبه‌رو من با...

برای صبح بیداریهایم..!؟!بیا تنها دلیلم باش..!!!#فرشیدعسکری

و عشقیعنی زنی تنها کههر صبحدر تاریک ترین خانه ی آن پیراهنبید...

من هوای غزلم بارانیست !بغض در شعر ترم زندانیست ....#هستی_معی...

شب، بوی گیسوانت را دارد.بادی که از سمت پنجره می‌وزد، ردّ لبخ...

The eyes that were painted for me... "چشمانی که برایم نقاشی ...

یِـک ســآل بَـعـد دوپآرتی jk P.1 هیچوقت نفهمیدی بخاطر رفتن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط