قهرمان های من

p:24
از زبان نویسنده
ماه ها گذشت ولی اتی ک هروز با داداشش حرف می‌زد دیگه حرف نمیزد دیگه از داداشش خبری نبود کوک هم باهاش سرد تر شده بود تا اینکه ی روزی ک کوک برای تمرین ب کمپانی رفته بود بکی زنگ خونه رو زد
ویو ات
درو باز کردم
؟: میشه بیام تو ات شی ؟
+شما ؟
؟: از طرف برادرت کار مهمی دارم
از اونجایی ک خیلی وقت بود ازش خبر نداشتم گفتم بیاد تو
نشستیم روی کاناپه
+حالش خوبه ؟
؟: اول از همه خودمو معرفی میکنم من هیون هستم دست راست و صمیمی ترین دوست متین
+خوشبختم آلام میشه بگین کجاس ک خبری ازش نی جواب پیام و زنگ های منو نمیده ؟
ه: ایشون توسط ی نفر توی قرار  ملاقات ب قتل رسیده .
+چی ؟ چی میگی (با بغض )
ه: الان وقت کم آوردن نیس میخوای از قاتل انتقام بگیری ؟
+ار ارع ولی قاتل کیه ؟
ه: الان میگم
ی لپتاپ از داخل کیفش در آورد و ی فلش زد داخل بعد این فایل ب اون فایل ی فیلم گذاشت انگار فیلم دوربین مدار بسته بود .
چی ؟ این واقعیت نداره ، اون اینکارو نمیکنه
(فلش بک )
ویو متین
قرار بود برم ...... رو ببینم باهاش حرف داشتم باید بهش میگفتم چون ات الان خیلی داره زجر میکشه بخاطر قضیه مامان و بابا.........
(اگه ی نفر هم تونست حدس بزنه قاتل کیه ادامش رو فردا میزارم 😐🤝🙂و اینکه ی مارت دیگه برای این فصل مونده )
دیدگاه ها (۵۵)

the last part

های گایززززچطورین یه مدت نبودم و درگیر یسری چیز بودم که شاید...

قهرمان های من

قهرمان های من

گل وحشی منپارت ۳ ویو اتتوی خواب بودم که یهو ارباب بیدارم کرد...

نام فیک: عشق مخفیPart: 30ویو جیمین*مطمئنم دنبال نقطه ضعفمه*ح...

نام فیک: عشق مخفیPart: 26ویو سنا*ات که رفت بالا گوشیم زنگ خو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط