ساعت به نیمه شب نزدیک ماه از پنجره نور میپاشد به تاریکی

ساعت به نیمه شب نزدیک. ماه از پنجره نور می‌پاشد به تاریکی. حسی شبیه خواب مرا می‌کشد به تخت. سرم فشرده به بالشت، هزار خاطره پنهان زیر پتو مرا می‌رساند به بی‌خوابی...
دلپیچه بی‌خوابی مرا می‌کشاند به تو و شب این مزرعه حاصل‌خیز خیال‌ها....
تصور می‌کنم تو بیدار باشی لم داده روی آن کاناپه قهوه‌ای غرق در خیال هر آنچه غیر من....
گمان می‌کنم فراموش شدن دردی‌ست که نمی‌کشد اما #هیزم_آتشی می‌شود برای سوزاندن آن کس که فراموش نمی‌کند.
دیدگاه ها (۴)

هر بار که استخاره کردم،خوب نیامدی!بهتر بگویم؛اصلاً نیامدی......

همیشه سیگار کشیدنت عذابم میدادراستشو بخوای بیشتر از روی حساد...

حال سربازی را دارمکه معشوقه اش در صف دشمن استنه میتوانداز دل...

دلِ آدم که چیزِ زیادی نمی خواهدبهترین هدیهبه زنی که برای فرا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط