دستم را

دستم را

به زیبایی تو نزدیک می‌کنم

و خواب از سرم می‌پرد

حتما که نباید

فنجان را سر کشید

گاهی قهوه از چشم ها

در جان می‌چکد
دیدگاه ها (۷۸)

تو یعنی چتری از احساسبرای قلب بارانیتو یعنی در زمستان هابه ف...

تو دو روح دارییکی در تن ، که به خودت جان میدهد و دیگری در چش...

تمامِ زندگےام را شعر مےڪنمو روے پیشانےِ تبدارت مےگذارم تا یڪ...

عاشق که میشوی{ تمام جهان نشانه معشوقه‌ اَت دارند، یک موسیقی ...

عاشقانه های شبنم

پل اعتمادیه سبد خوراکی همیشه در آشپرخونه اداره وجود داشت. اگ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط