چند شاتی شوگا

چند شاتی‌ شوگا

part 2

شوگا ویو

از خونه در اومدم..
به شمت شرکت رفتم و کار های شرکت رو انجام دادم..
کار های‌منشی جدید رو هم انجام دادم و استخدام کردم..

بعد به سمت یه کافه رفتم و چندتا چیز خوردم..
اه این ات چقدر رو مخه..
ولی حقش بود( هیییی)

به خونه برگشتم در رو باز کردم

ات کنار شومینه خوابیده بود..
بهش اهمیت ندادم و وارد اتاق شدم

لباس هام رو در آوردم و وارد حموم شدم..

بعد از چند مین، از حموم در اومدم، موهام رو با حوله خشک کردم و لباس پوشیدم..
به سمت آشپز خونه رفتم و کمی آب خوردم..

-بشین .. غذا. بیارم

- نمیخورم خودت بخور هرزه( ای بابااا)

قلب ات شکست

-من فقط میخوام بهت غذا بدم.. خوبه اولیش با تو بود، خودت دیدی .. هق

-ببند دهنتو

-الکی بهم نگو هرزه، من تاحالا با کسی نبودم

اشک ریخت

-دهنتو ببند.. لوس .. هرچی میشه گریه میکنه

با اخم و عصبانیت گفت

ات چیزی نگفت و به تلویزیون خیره شد

بعد از چند مین
شوگا روی مبل دراز کشید و باگوشی ور رفت

ات بلند شد و غذارو داخل کاسه ریخت

روی صندلی نشست و کاسه روی میز گذاشت و شروع کرد به غذا خوردن

بعد از چند مین وارد اتاق خودش شد
(اتاق هاشون جداست)

وارد اتاق شدم و روی تخت خوابیدم

بعد از چند دقیقه بازی با گوشی، نفس عمیقی کشیدم و از اتاق خارج شدم..
شوگا داخل اتاق خودش بود
دیدگاه ها (۳)

چندشاتی شوگاpart 3به سمت آشپز خونه رفتم و آب خوردم با مسکن.....

چندشاتی شوگاpart 4اشکام همینطور ریخت..زنگ‌خونه خورد..مطمئنم ...

چندشاتی‌جونگکوک.part 8 ات چیزی‌نگفت..جونگکوک ات رو جلوی همه ...

چندشاتی جونگکوکpart 7گوشی رو برداشت و جواب داد-بله مامان؟-کو...

نام فیک:عشق مخفیPart: 11ویو جیمین*خیلی گشنم بود رفتم پایین.ب...

قهوه تلخ پارت ۳۶ویو دازای چویا رو رسوندیم ، رفتیم خونه . وار...

نام فیک:عشق مخفیPart: 10ویو ات*با ترس نگاش کردم*دکمه ی لباسش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط