به یاد رفیق شهیدم ...

یاد واره شهید بود ، منم تنبلیم گرفته بود ، دلیل پشت دلیل ، بهونه پشت بهونه که من نمیرسم ... درس دارم ، استاد گفته امتحان میگیره ... شب ساعت ۹ بچه ها همه رفتن دانشگاه ، یهو دلم گرفت ، گفتم یارو!(خودمو میگم) یه عمر پای سفره شهدا خوردی خوابیدی خجالت نمیکشی ناز میکنی؟
... آماده شدم برای رفتن ، کوله لپ تاپمو آماده کردم ، وسایل و لباس گرم برداشتم ، تو فکر اسنپ بودم ، گوشیم زنگ خورد ... ناشناس ... الو ... حاجی جان سلام ، آماده ای؟
- آره حاجی جان چطور؟
+ میام دنبالت ...
آب شدم ... ذهنم سکوت ...
بچه ها شهدا مهمون نوازن ، نازم بکنید نازتون رو میخرن ...
شب تا ساعت ۳ با بچه ها درگیر بودیم ، البته ۹۰ درصد کار وقتی من رسیدم سری بود
صبح که شد تازه کار من شروع شد ، با خودم میگفتم عکس ها باید تمیز دربیان ... یکی از عکس ها شد این
#شهید #عکس #عکاسی #عشق #رفیق #رفیق_شهیدم
دیدگاه ها (۰)

جاتون خالی 😇

عیدتون مبارک 🎉🎉

هعی

تو راه حرم بودم ... 😇

📌از پس کوچه های شاهچراغ تا قلب دشمن؛ روایت شجاعت مجید سپاسی ...

رمان{ برادر ناتنی } پارت ۲۴

SENARIO :: The Hunters Lave for the Devil :: PART :: 9

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط