سیاه و سفید

سیاه و سفید
تهیونگ ویو
رفتم یه سر به ملکه عزیزم بزنم اره اسمشو گذاشته ملکه به هر حال منم سلیقه ی خوبی دارم رفتم دیدم خوابه شاید برای همه بازه باشه اما برای من جذابه ناخواسته به بوسه به لبش زدم به سمت اتاق خودم راهی شودم
صبح
ا/ت ویو
بیدار شدم صاف جلو اینه شبیه ماتا ماتا شده بودم ( مثلا یه حیوان افسانه ای )
موهامو شونه کردم یه زره به صورتم رسیدم و یه لباس برداشتم یه لباس بلند با پارچه ی ساده ولی سنگین و البته مشکی پوشیدمش و از پنجره یه نگاه یه بیرون کردم مثل اینکه دارن برای عروسی اماده میشن
♤زن دادش
+ او صبح بخیر
♤ صبح بخیر باید بری لباستو انتخاب کنی و رسم و رسوم ازدواجو یاد بگیری
+ باشه چند دقیقه ی دیگه میام
رفتم پایین که یه خدمتکار اومد پیشم
÷ خانم امروز من شمارو همراهی میکنم
+ باشه حتما با من راحت باش ا/ت صدام کن
÷ببخشید خانم اجازه ندارم . دنبالم بیاید
دنبالش راه افتادن ولی چرا انقدر خدمتکارا محدودیت دارن این ناراحتم میکنه اونا الان باید خونه هاشون باشن
÷ خانم اینجا یک سری لباس عروس داریم که از بین اینا باید انتخاب کنید
یه نگاه بین لباسا چرخوندم که یکیشون چشممو گرفت رفتم یه نگاه دقیق تر روش انداختم
دیدگاه ها (۲)

سیاه و سفیدکه یه لباسی چشممو گرفت رخشان بود مثل همیشه سیاه و...

بچه‌ها دیگه نمیخوام فیک سیاه و سفید و ادامه بدم چون چرت شده ...

سلام بچه ها معذرت میخوام که خیلی تاخیر میندازم بین پارتا ولی...

تهیونگ یه تیکه گوشت گکرد تو دهنم (بعید میدونم چیز جالبی بوده...

ویو ا،ت صبح از خواب پاشدم رفتم دست و صورتمو شستم کارای لازم ...

هرزه ی حکومتی پارت ۱ویو ا/ت با صدای آلارم گوشیم بیدار شدم با...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط