اربابخشنپارت

#ارباب_خشن[پارت⁴⁴]
Time:" 9:00" AM
جین هنوز خوابه...پتو رو کنار زدم و اروم به طرف در رفتم_از پله ها پایین اومدم.
اجوما: سلام.
مین: سلام..صبح بخیر.
اجوما: بیا_صبحانه امادست.
رفتم سمت دستشویی که سرم گیج رفت'..اوفف من چم شده'
دستو صورتمو شستم و به خودم توی اینه نگاه کردم.
مین: چرا لپام گل انداخته؟
از دستشویی بیرون اومدم که به جین برخود کردم.
جین: صبح بخیر عزیزم.
مین: صبح توم بخیر.
نشستیم سر میز صبحانه_ شروع به خوردن کردم.
خدمتکار: تخم مرغ میخورید؟
مین: یدونه بده..ممنون
نمیدونم چرا تخم مرغه یه بویی میداد...اهه
سریع به سمت دستشویی رفتم و بالا اوردم.
جین: مین سو..تو حالت خوب نیست_میخوای بریم دکتر؟
مین: ن..نه خوبم_فقط حالم بد شد.
به صورتمو اب زدم و رفتم اشپزخونه تا اب بخورم.
اجوما: مین سو..خوبی؟
مین: اره خوبم.
اجوما: حالت از تخم مرغ بهم خورد؟
مین: گمونم.
روی میز شیرینی بود..رفتم و چندتایی برداشتم.
مین: چرا میپرسی؟
مین: این شیرینیا خیلی خوشمزن... (سرفه)
مین: توشون گردو دارههه؟
اجوما: اره.
مین: من به گردو حساسیت دارم.
اجوما: ای وای..
مین: عیبی نداره..فک نکنم با چندتا دونه حالم بد بشه.
از اشپزخونه اومدم بیرون و به سمت پله ها رفتم...چشام رو بزور باز نگهداشتم..لعنتی چرا من اینطوری شدم..
سیاهی~~
جین ویو*
مین افتاد روی زمین..سریع رفتم سمتش و براید استایل بغلش کردم..
جین: مینن...مینا..پاشو
جین: دکتر خبر کنید
دیدگاه ها (۰)

جین: دکتر خبر کنید!بردمش توی اتاق و روی تخت گذاشتمش...جین: ل...

فردا روز عروسیمونه...وایی یه هفته چقدر زود گذشت.شکمم یکم بزر...

~~~~~~~~~~~مین: جین خیلی خوشمزه بود..ممنونم.جین: خواهش میکنم...

#ارباب_خشن[پارت⁴³]Time": 17:45 PM"سرمو خاروندم و کلمو از زیر...

رمان( عمارت ارباب) پارت ۱

#Gentlemans_husband#Season_two#part_231تکونی نخورد،دوباره هل...

های رمان قبلی که نوشتم چون گفتین بد ادامه نمیدم میخوام یدون...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط