دیدی آخرش من و گذاشت و رفت

دیدی ‌آخرش من و گذاشت و رفت
از زمین قلبم رو بر نداشت و رفت
دیدی آخرش من و دیوونه کرد
واسه رفتن همینو بهونه کرد
دیدی اون وعده هایی که رنگی بود
تمومش فقط واسه قشنگی بود
دیدی اون که دلم و بهش دادم
رفت و از چشمای نازش افتادم
دیدی اونی که می گفت مال منه
دم آخر نیومد سر بزنه
دیدی خط زد اسمم و از دفترش
رفت و افند نزدم دور سرش
دیدی اون نخواست برم به بدرقش
دیدی که باختم توی مسابقش
دیدی
مهربونیا رو زد کنار
رفت و چشمام و گذاشت تو انتظار
دیدگاه ها (۱)

دیدی رفت گذاشت به پای سرنوشتگفت شاید ببینمت توی بهشتدیدی بی ...

دیدی با دل این و در میون نذاشترفت و از خاظره ها نشون نذاشتدی...

گریه کردم زیر بارون تا تو اشک هامو نبینی تویی که برای قلبم ...

همیشه کسانی هستندکه در نهایت دلتنگینمی توانیم آنها را در آغو...

عشق سادیسمی من

سایه‌ی سه و سه دقیقه: قسمت هجدهمصبح سرد و بی‌نور بود. بخار ا...

5 minutes to deathPart 1۸اولین جرقه‌ی بحث رو مادرش زدکلافه ق...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط