بیا مرو ز کنارم بیا که می میرم

بیا ، مرو ز کنارم ، بیا که می میرم
نکن مرا به غریبی رها که می میرم
توان کشمکشم نیست بی تو با ایّام
برونم آور از این ماجرا که می میرم

نه قول هم سفری تا همیشه ام دادی ؟
قرار خویش منه زیر پا که می میرم

به خاک پای تو سر می نهم ، دریغ مکن
زچشم های من این توتیا که می میرم

مگر نه جفت توأم قوی من ؟ مکن بی من
به سوی برکه آخر شنا ، که می میرم

اگر هنوز من آواز آخرین توأم
بخوان مرا و مخوان جز مرا که می میرم

برای من که چنینم ،تو جان متّصلی
مرا ز خود مکن ای جان جدا ، که می میرم

ز چشم هایت اگر ناگزیر دل بکنم
به مهربانی آن چشم ها که می میرم

حسین_منزوی
دیدگاه ها (۲)

.هوا هوای بهار است و باده باده ناببه خنده خنده بنوشیم و جرعه...

iبیا ، مرو ز کنارم ، بیا که می میرمنکن مرا به غریبی رها که م...

آنکه دائم نفسش حس تو را داشت منماینچنین عشق تو در سینه نگهدا...

.هوا هوای بهار است و باده باده ناببه خنده خنده بنوشیم و جرعه...

🌱🍒بشنیده‌ام که عزم سفر می‌کنی مکنمِهر حریف و یار دگر می‌کنی ...

بـاخـیالِ بـال بر سخر(سِحّـر) و وِبال بتازّ: من خود...،خودم ...

آمده‌ای که راز من بر همگان بیان کنی🌸و آن شه بی‌نشانه را جلوه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط