کفرآمیز

کفرآمیز
با دستانی زنجیر شده
به زانو افتاده در حوضِ خونِ خود
نه از شکست، که از شوق انتظاری شوم
زنجیر ها می‌شکنند نه به دست او
که به اراده‌ی تاریکی که از گوشتش می‌جوشد
خون نه نشان زخم که اقیانوسی است که در آن جهان را غرق خواهد کرد
و او زانو زده است
نه برای عجز
که برای بریدنِ قامت هرکه را دید
پس بگریز اگر میتوانی که این نفس های تاریک به زودی در سینه ات می‌دوزد
من همانم که در آیینه پشت چشمانت خزیدم و صبری آهنین دارم برای دریدنِ ارامشت نامم را به زمزمه می‌خوانند در کوره راه های جهنم کفرامیز
کفرامیز نه یک هیولا که طاعون بی امانی که در رگ های زمان جاریست
اگر فریادت را در گلو خفه کردم بدان که تنها آغاز قصه ای بوده ای که جهنم را بلرزه می‌اندازد
-[تمام وجودت قربانی خواهد شد در مراسمی که حتی شیطان نیز از شنیدنش می‌هراسد
جهنم را به تماشا خواهی نشست
نه به عنوان ناظر
که به عنوان نخستین مشعلِ فروزانِ عذابی ابدی

| از اعماق ناگفته های کفرامیز |
دیدگاه ها (۱)

کفرآمیز: زاده پوچیمن آن نیستم که میبینیشمن سکوت پیش از فریاد...

قربانگاه آرزوهایمکفرامیز را نمی‌کشند که می‌دانند مرگ رهایی ا...

-[نامم کفرامیز است...فرشته ای که نه در آسمان جا ماند نه در د...

به من میگن کفرامیزنه از آنکه خدا را انکار کرده امبلکه چون هن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط