رمان رویای من

رمان رویای من

فصل دوم

پارت ۶۷

ارسلان: نشستم روی میز کنار تخت و گفتم میخوای بخوابی

دیانا: نه

ارسلان: بریم بیرون

دیانا: نه تازه بیرون بودیم

ارسلان: بریم ساحل

دیانا: نه

ارسلان: پس چی

دیانا: دستمو باز کردم

ارسلان: بغلش کردم و گفتم الان تو بغلم بودی که

دیانا: ازت دور میشم حالم بد میشه

ارسلان: لبخندی بهش زدم و گفتم قربون اون شکل ماهت برم

بچه ها حمایت کنید میخوام هم پارت زیاد بزارم هم هر روز بزارم یکم حمایت ها بره بالا
دیدگاه ها (۹)

رمان رویای من فصل دوم پارت ۶۸خوب بچه ها اینجا پرش میخوره میر...

رمان رویای من فصل دوم پارت ۶۹ارسلان: تک خنده ای کردم و داد ز...

سلام حالتون چطوره عزیزان دل نماز روزه هاتون قبول باشه رمان ر...

رمان رویای من فصل دوم پارت ۶۵دیانا: چشامو مظلوم کردم و گفتم ...

رمان بغلی من پارت ۷۰ارسلان: الهی بمیرم سردشه بپوش من نمیخوام...

رمان بغلی من پارت ۵۷ارسلان: از اینه نگاهی به عقب کردم روی صن...

رمان بغلی من پارت ۶۶ ارسلان: بخدا چیزی نیست پنبه رو آغشته به...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط