🍒🌱دلا زِ دردِ دلِ خود توان ندارم من
چِنان که در غمِ خویشم ، نشان ندارم من
دلم شکستی و رفتی که آخرش چه شود؟
شدم همان گلِ پر پر ، که جان ندارم من
خلع تمامِ دو دیده ، که جانِ من رفت و
قسم به جانِ خدایت ، زمان ندارم من
مسیر قبله ی من شد همان دو چشمانت
نمازِ من بِشِکست و ، اذان ندارم من
مرا به دوریِ خود کرده ای توام مهمان
به جز میانِ دو دستت ، مکان ندارم من
جوانی ام شده پیر و دو دستِ من لرزان
توانِ من بِگذشت و ، امان ندارم من
فصول و ماهِ تو در اشکِ من تبسم شد
ضمایِرم متلاشی ، خزان ندارم من
بیا که اشکِ دلم خون شود زِ اشکِ غمت
بیا که جانِ تو دیگر ، جهان ندارم من🍒🌱
#محمد_کردیان
#believeme
چِنان که در غمِ خویشم ، نشان ندارم من
دلم شکستی و رفتی که آخرش چه شود؟
شدم همان گلِ پر پر ، که جان ندارم من
خلع تمامِ دو دیده ، که جانِ من رفت و
قسم به جانِ خدایت ، زمان ندارم من
مسیر قبله ی من شد همان دو چشمانت
نمازِ من بِشِکست و ، اذان ندارم من
مرا به دوریِ خود کرده ای توام مهمان
به جز میانِ دو دستت ، مکان ندارم من
جوانی ام شده پیر و دو دستِ من لرزان
توانِ من بِگذشت و ، امان ندارم من
فصول و ماهِ تو در اشکِ من تبسم شد
ضمایِرم متلاشی ، خزان ندارم من
بیا که اشکِ دلم خون شود زِ اشکِ غمت
بیا که جانِ تو دیگر ، جهان ندارم من🍒🌱
#محمد_کردیان
#believeme
- ۴.۴k
- ۲۹ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط