سخن عشق تو بی آن که برآید به زبانم
رنگ رخساره خبر می‌دهد از حال نهانم
‌گاه گویم که بنالم ز پریشانی حالم
بازگویم که عیان است چه حاجت به بیانم
‌هیچم از دنیی و عقبی نبرد گوشه خاطر
که به دیدار تو شغل است و فراغ از دو جهانم
‌گر چنان است که روی من مسکین گدا را
به در غیر ببینی ز در خویش برانم
‌من در اندیشه آنم که روان بر تو فشانم
نه در اندیشه که خود را ز کمندت برهانم
‌گر تو شیرین زمانی نظری نیز به من کن
که به دیوانگی از عشق تو فرهاد زمانم
‌نه مرا طاقت غربت نه تو را خاطر قربت
دل نهادم به صبوری که جز این چاره ندانم
‌‌من همان روز بگفتم که طریق تو گرفتم
که به جانان نرسم تا نرسد کار به جانم
‌درم از دیده چکان است به یاد لب لعلت
نگهی باز به من کن که بسی در بچکانم
‌سخن از نیمه بریدم که نگه کردم و دیدم
که به پایان رسدم عمر و به پایان نرسانم🦋💞🦋

عصرت به نیکی و سرور جانانم💐🫂🧿🌐

#saharshehim💖

#عاشقانه
#محبوبترینم💜
دیدگاه ها (۰)

‌          دیشب كه غم ‌چونانِ شب، تاری و سرماآیینه‌ی مهر تو ...

ڪَره بزن آغـوشے را بہ تنتڪہ دلتنڪَ توست عشق در وقت نیازآغوش ...

تقدیم حضرت دلدارم:🫀🧿چنان با خنده می آیی که دل فکر فغان داردن...

میترسم اگرغم ، ثمری داشته باشددر جنگل ِ عاشق تبری داشته باشد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط