نوستالژی

#نوستالژی
شاید پنج سالم می شد که خاله کوچیکه با دایی کوچیکه و بقیه ی بچه های فامیلشون توی حیاط پدر بزرگ جمع میشدن و زیر درخت انگور بازی می کردن.
یه سرگرمی خیلی قشنگ بود
منم اون موقع ها دست و پاشکسته یادش گرفتم
تا وقتی که کلاس سوم شدم دیگه به قولِ دایی قَدَر شده بودم😅
هیچکی حریفم نمیشد
ولی خیلی زود کامپیوتر و بازی های کامپیوتری جاشو گرفتن
من یکی که خیلی وقته ندیدم کسی این بازی رو انجام بده
چندتا مرحله هم داشت که خیلی جالب بودن🌻🌼💙🌺💚😍
پ.ن:تو چی؟تو هم بازی کردی؟

#سپیده_ش
دیدگاه ها (۱۸)

گفت بهت نمیاد چایی خور باشیبه قیافت میاد شیرکاکائو بخوری مثل...

@read_a_book #پری_جونمشاید تا ابد رفیق بمانیم..یاشاید دیگر ن...

دست خودم را میگیرمبغلش میکنماو مهربانترین استاو بزرگترین قلب...

#اصفهانمن هر چه نگاه میکنمجز نور و زیبایی چیزی در تو نمیبینم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط