عمری به هر کوی و گذر گشتم که پیدایت کنم

عمری به هر کوی و گذر گشتم که پیدایت کنم

اکنون که پیدا کرده ام ، بنشین تماشایت کنم

الماس اشک شوق را تاجی به گیسویت نهم

گل های باغ شعر را زیب سراپایت کنم

بنشین که با من هر نظر،با چشم دل ،با چشم سر

هر لحظه خود را مست تر ، از روی زیبایت کنم

بنشینم و بنشانمت آنسان که خواهم خوانمت

وین جان بر لب مانده را مهمان لبهایت کنم
#اتاق_سرد_ابی
#خاص
دیدگاه ها (۰)

آخر اي دوست نخواهي پرسيدکه دل از دوري رويت چه کشيدسوخت در آت...

نشسته ام به در نگاه می کنمدریچه آه می کشدتو از کدام راه می ر...

“من اینجا ریشه در خاکممن اینجا عاشق این خاک اگر آلوده یا پاک...

اعتبار آدمها ،به حضورشان نیست...به دلهره ای است کهدر نبودنشا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط