مهربان هستی ولی نامهربانی میکنی

مهربان هستی ولی نامهربانی میکنی
  شور در سر داری و داری جوانی میکنی

مرغ عشقی و پر از حسرت نگاهت میکنم
  دورترها می نشینی نغمه خانی میکنی

  تا بسوزانی دل این شیر در زنجیر را
  شوخ و شنگ و دلربا آهو دوانی میکنی

من نمیدانم چرا وقتی قرار بوسه نیست
 باز هم لبهای خود را ارغوانی میکنی

مطمئن هستم برای کشتن من اینچنین
  پلکها را تیر و ابرو را کمانی میکنی

روز روشن بافه بافه شانه بر مو میکشی
  روی هم میریزی و با شب تبانی میکنی

تا میایم بیخیال گریه ی هر شب شوم
  با خیالت میرسی پادرمیانی میکنی

خود بگو اصلن چه معنی میدهد این کارها
 آخرش از دست خود، من را روانی میکنی

عاشقی جرم است و من پرونده ام سنگین شده
  بس که هر شب شعری از من بایگانی میکنی🦋🦋



تا سنی گورمینجه گآلاجیام بوردا،اینجیتمه منی سن آلاه هارداسان دِجینن گلیم گوروم سنی🙏🫂🧿🌐
دیدگاه ها (۰)

منِ سرمازده راگرم در آغوش بگیر به هوای بغلت بود که سرماخوردم...

ساختم بتی دیشب ز تو با مرمر رویای خود------------**##**-----...

‍ گونه هایت سیب سرخ است و لبت رنگ انار کی بچینم بوسه ای تا ک...

آن قَدَر بی "تو" در این شهر خرابم که نگو ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط