هر که در این حلقه نیست فارغ از این ماجراست

هر که در این حلقه نیست فارغ از این ماجراست

گر بزنندم به تیغ در نظرش بی‌دریغ

دیدن او یک نظر صد چو منش خونبهاست

گر برود جان ما در طلب وصل دوست

حیف نباشد که دوست دوست‌تر از جان
دیدگاه ها (۱۴)

شوق بازآمدن سوى توام هستاماتلخى سرد كدورت در توپاى پوينده ى ...

شده‌ای شبیه خُدا ؛خیلی دوری ، شانه هایت دور است ،هُرمِ نَفَس...

از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگرانرفتم از کوی تو لیکن عقب سرنگ...

ما دل به غم تو بسته داریم ای دوستدرد تو به جان خسته داریم ای...

در حسرتم که با تو دمی گفت و گو کنمشاید به سحر عشق، ترا زیر و...

در حسرتم که با تو دمی گفت و گو کنمشاید به سحر عشق، ترا زیر و...

یا که به راه آرم این #صید دل رمیده رایا به رهت سپارم این #جا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط