گویند مرا چو زاد مادر ، پستان به دهن گرفتن آموخت
شبها بر گاهواره من ، بیدار نشست و خفتن آموخت
دستم بگرفت و پا به پا برد ، تا شیوه راه رفتن آموخت
یک حرف و دو حرف بر زبانم ، الفاظ نهاد و گفتن آموخت
لبخند نهاد بر لب من ، بر غنچه گل شکفتن آموخت
پس هستن من ز هستن اوست ، تا هستم و هست دارمش دوست

#شعر #شاعر #ایرج_میرزا
#شعر_زیبا #شعر_مادر #اشعار
.
.
.
#بخوان_شعر_سخن_ناب
دیدگاه ها (۱)

این حرف یه زنِ محجبه داخل ایران نیست ! سخنان آنها برای مردها...

وقتی به غلط فکر می‌کنی مسیر درست انتخاب کردی ...! برخی اوقات...

گر چه میزد یار ما لاف وفاداری دلعاقبت بشکست پیمانی که با ما ...

بی کسی مردم! بی تو کم آوردم…هی بغضمو خوردمپس تو کجایی؟دنیای ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط