حاشا که ترک عشق کنم از جفای تو
گر کُشته‌ای مرا که هلاکم برای تو

هر جا که بوده‌ای به‌نظر بوده‌ای مرا
عالَم تمامْ دیدهء من بود و جای تو

همچون حباب، غوطه به بحرِ فنا زند
در هر دلی که جلوه ندارد هوای تو

گَردِ ره تو سرمهء بینایی من‌است
ای توتیای دیدهء من خاکِ پای تو!

از نعمتِ وصال تواش بهره‌ای مباد،
غیر از تو هرچه خواسته‌باشد گدای تو

مطْلب ز جان دل‌است و ز دل مدّعا تویی
ای جان من فدای دل و دل فدای تو!

نرگسْ سیاه‌کاسه برآید ز تربتش
آن را که می‌کُشد نگهِ سرمه‌سای تو

گر کوتهی ز وصل کند بختِ نارسا
دست من‌است و دامنِ زلف رسای تو

پروانه چون به‌شمع رسد پَر چه می‌کند؟
بیگانه است از دوجهان آشنای تو

وِردم همیشه گِردِ تو گَردم بوَد، بلی
هم در دعای خویشم و هم در دعای تو

چون نقش پا «صمیم»، شب‌و‌روز، روز و شب
در سجده است بر درِ دولت‌سرای تو...🦋🦋


پروانه ات خواهم ماند شمع پرفروغِ زندگیم💞🌹🧿🌐

#saharshehim💖
دیدگاه ها (۰)

باز هم هوایِ توچه بی گدار میزند به سرچه بی گدار میزند به شبچ...

آمدی دل را بدزدی با نگاهی ناز دارقصدِ ایمان کرده چون پیغمبری...

شايد فاصله بينِ مان فرسخ ها باشدمشايد دست هايمان هيچگاه هم ...

محبوبمآرزوها ، واژه‌ها ، ترانه‌ها ، صداها ، عطر شقایق‌های کو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط