نشستم رو به تنهایی دلم دیدار می خواهد
دلم تنگ است ،می دانی تو را بسیار می خواهد
فقط دستور صادر کن که جان بر کف بیایم من
سپاهی شور و شوقم، این مگر اقرار می خواهد
تو را هربار می بینم چنان می لرزد احساسم
که قلبم در میان سینه ام انگار می خواهد_
به حرف آید بگوید که تو را من دوست می دارم
ببین قلبم چگونه مهلت گفتار می خواهد
در این آبادی عزلت به یادت باده می نوشم
دلم آغوش گرمت را، لبم سیگار می خواهد
پرم از حس تنهایی در این محدوده ی تاریک
سرم بر تن نمی ارزد طناب دار می خواهد
چگونه می شود بی تو اسیر زندگی باشم
که بی تو دیو تنهایی مرا در غار می خواهد
تن مست خیابانها پر است از بوی عید و،دل
فقط در باغ رویاها شمیم یار می خواهد...🦋💞

#عاشقانه
#خاصترینم◦•●◉✿
دیدگاه ها (۰)

بمان که عشق به حالِ من و تو غبطه خورَد،بمان که یارِ توامعشق ...

آدمـ وقتۍمنتظر یڪ نفر مۍمونه،ڪ دوستش داشته باشه...حالا این ا...

وقتی که باد از ناکجا دارد به اینجا می وزدیعنی که تیغ فاجعه د...

🦋🦋سال‌ها بار فراق و حال هم بار گناهخود‌به‌خود افتاده‌ام در ی...

#غمنامه‌ای‌برای‌طُ...گاهی شعر میخوانم ولی چه سود در خاطرم نم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط