گفته بودم می روی دیدی عزیزم آخرش

گفته بودم می روی دیدی عزیزم آخرش !
سهم ما از عشق هم شد قسمت زجرآورش

زندگی با خاطراتت اتفاقی ساده نیست !
رفتنت یعنی مصیبت ، زجر یعنی باورش

یک وجب دوری برای عاشقان یعنی عذاب
وای از آن روزی که عاشق رد شود آب از سرش

حال من بعد از تو مثل دانش آموزی ست که
خسته از تکلیف شب ، خوابیده روی دفترش

جای من این روزها میزی ست کنج کافه ها
یک طرف من با خیالت ، قهوه سمت دیگرش

مرگ انسان در جهان گاهاً نبود نبض نیست
مرگ یعنی حال من با دیدن انگشترش
دیدگاه ها (۰)

رفت در ظلمت غم ،آن شب و شبهای دگر هم ...نه گرفتی دگر از عاشق...

هنوز هم قسم خورده، و مجنون توام!چه بخواهے چه نخواهے !افسانه ...

وان روز که سربَرزَنی از شرق چو خورشیدمانندِ خورشید سراسر همه...

💜💜بعضى آدمها را باید آنقدر تکثیر کرد،تا مبادا نسلشان منقرض ش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط