وان روز که سر

وان روز که سر
بَرزَنی از شرق چو خورشید
مانندِ خورشید سراسر همه جانم..
وان روز که چون
جان شوی از چشم نهانی
من همچو دل مرغ ز اندیشه طپانم ...🍃
دیدگاه ها (۰)

گفته بودم می روی دیدی عزیزم آخرش !سهم ما از عشق هم شد قسمت ز...

رفت در ظلمت غم ،آن شب و شبهای دگر هم ...نه گرفتی دگر از عاشق...

💜💜بعضى آدمها را باید آنقدر تکثیر کرد،تا مبادا نسلشان منقرض ش...

همہ چیزبا "تو" شروع شدامـــــاهیچ چیزبدون "تو" تمام نمي شود

در این روز خجسته خوش روح شد احوالهکند دوستان شادی چو دشمنگری...

مر بحر را ز ماهی دایم گزیر باشدزیرا به پیش دریا ماهی حقیر با...

گر بوی یک شکن ز سر زلف دلبرمکفار بشنوند نگروند کافرموز زلف ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط