همای اوج سعادت به دام ما افتد

همای اوج سعادت به دام ما افتد
اگر تو را گذری بر مقام ما افتد
حباب وار براندازم از نشاط کلاه
اگر ز روی تو عکسی به جام ما افتد

شبی که ماه مراد از افق شود طالع
بود که پرتو نوری به بام ما افتد
به بارگاه تو چون باد را نباشد بار
کی اتفاق مجال سلام ما افتد

چو جان فدای لبش شد خیال می‌بستم
که قطره‌ای ز زلالش به کام ما افتد
خیال زلف تو گفتا که جان وسیله مساز
کز این شکار فراوان به دام ما افتد
دیدگاه ها (۰)

♫♫ ما عاشق هم بودیمحسی که یه عادت نیستاز من که گذشت امااین ر...

میدانی فکر کردن به تو چطور به جانم می افتد ؟!مثل نفوذ شامپو ...

آه بگذار گم شوم در توکس نیابد دگر نشانه‌ی منروح سوزان و آه م...

دلت برای کی تنگ شده و یاد کی افتادی!؟ ❤️تا حالا خواسته و ناخ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط