شده آیا که تو از زندگی ات سیر شوی

شده آیا که تو از زندگی ات سیر شوی؟
از کلامی و نگاهی شده دلگیر شوی؟

شده در کنج خیالات، ببینی او را
نشود قسمت تو، از غم او پیر شوی؟

شده از عشق به خود لرزی و دیوانه شوی
او رود با دگری و تو زمین‌گیر شوی؟

شده از دوری لیلی که از اینجا رفته
همچو مجنون شوی و در غل و زنجیر شوی؟

شده که سهم تو تنهایی و غربت بشود؟
شده که عاصی و دلخسته ی تقدیر شوی؟

شده او رفته و تو گشته از این غم ویران
مثل یک خانه ی محتاج به تعمیر شوی؟

نه تو "نوری" نشدی تا که بدانی دردم
نشده مثل من از جان خودت سیر شوی
دیدگاه ها (۷)

درد عشق از هر که می‌پرسم جوابم میدهداز که میپرسی ؟ که من خود...

«این آسمان، به غیر سیاهی هنر نداشتشبهای بی ستاره، که هرگز سح...

نبسته ام به کس دل، نبسته کس به من دلچو تخته پاره بر موج، رها...

بدون توضیح .. خودش کاملا شرح ماجراست

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط