درمیان آن شلوغی کسی را جز او نمیدید کسی را جز او نمیشنید انگار فقط او بود و او....
گویی وجود هیچ کس دیگری را در آنجا احساس نمیکرد همانگونه که با دیدن آن پریزاد وجود مشکلاتش و حتی درد قلب دردمندش را احساس نمیکرد و محو آن زیبارو بود...
گویی وجود هیچ کس دیگری را در آنجا احساس نمیکرد همانگونه که با دیدن آن پریزاد وجود مشکلاتش و حتی درد قلب دردمندش را احساس نمیکرد و محو آن زیبارو بود...
- ۱.۴k
- ۱۱ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط