خواب دیدم به کنارت لب ایوانم من

خواب دیدم به کنارت لب ایوانم من
باز هم غرق خیالات فراوانم من

همه گلهای جهان در نظرم چون خارند
باتو گویا وسط باغ و گلستانم من

عهد کردم که دلم را به دلت بسپارم
با تو تا لحظه ی آخر سر پیمانم من

ابر مهرت به دلم داده طراوت عمری
بی توچون تشنه ترین دشت به بارانم من

گر نباشی بشوم زار و ،پریشان احوال
با وجودِ تو فقط مست و غزلخوانم من

مرغ دل گشته اسیرت بخدا می دانی
کشته یِ چاله ی آن چاه زنخدانم من

گشته ام محو تماشای خَم زلف خوشت
گوئیا در وسط گردنه حیرانم من

قوس ابروی کمانت کُشَد آخر به یقین
صید آن چشم خوش و ناوکِ مژگانم من

از نگاهت به خدا درس محبت خواندم
گرچه در چشم تو چون طفل دبستانم من

ای که از این همه عالم تو شدی صاحب جان
با تو هرلحظه پُر از شور بهارانم من

گرچه دورم زتو و، هیچ ندارم به تو راه
‌‌گوش کن در تپش قلب تو پنهانم من

"عاشقی درد قشنگی ست اگر باشی تو"
‌ای خوش آن روز که در بزم تو مهمانم من...🦋🦋

با همه دلتنگیام بینهایت دوستتدارم محبوبم🫂

#saharshehim💖
دیدگاه ها (۰)

آدمی با مهر زنده استتقدیم به" تو"، می نویسم برای "تو"برای تو...

گله ای نیست به تنهایی خود دل بستمبه غزل گریه یِ هر روز به شب...

به عاشق هر چه پیش آید پس از دیدار می چسبدبه من هم رقص زیبای ...

شهر چشمان تو با عشوه دلم را ببردقصه‌ی عشق تو از سینه غم ما ب...

خواب دیدم به کنارت لب ایوانم منباز هم غرق خیالات فراوانم منه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط