سال ها مثل درختی که دَمِ نَجّاریست
وقتِ روشن شدنِ
اَرّه وجودم لرزید.
ناهماهنگیِ تقدیر نشان داد به من
به تقاضای خود اصرار نباید ورزید..

💫از سَرِ کوی تو
با دیده تَر خواهم رفت
چهره آلوده به خونابِ جگر
خواهم رفت..!💫


#دلنوشته_های_ناب_گل_یاس
#بانوی_احساس
#عاشقانه
#ویسگون
دیدگاه ها (۰)

هممون نیاز داریم یه بار تو عمرمون با کسی آشنا بشیم که وقتی م...

سال‌ها بعدزنی كنار تو کاموا میبافدو مردی كنار من جدول حل میک...

تو پاییزی‌ترین بادی و طوفانی‌ترین طوفانمنم آن برگِ آواره،که ...

وعده دادی وقتِ جان دادن به بالینِ من آئی ..جانم از هجرت به ل...

سالهاست مثل درختی که دم نجاریست وقت روشن شدن آره وجودم لرزید...

از سر کوی تو با دیده تر خواهم رفت چهره آلوده به خوناب جگر خو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط