آدم که حتما نباید بره دریا تا غرق شه.
حتمن که نباید وسط حجم عمیقی از آب دریا باشه که احساس خفگی کنه.
گاهی وقتا آدم وسط موزاییک نیم‌ متری هم غرق میشه.
توو برگ‌ های یه کتاب چند صفحه‌ ای حس خفگی بهش دست میده.
میونِ چند تا عکس رنگی توی گالری.
میونِ آهنگ خوش اون‌ روزها.
توی گردنبند طرحِ عقرب.
حتی وسط پاستای خوشرنگ کافه‌ی میدون شهرداری.
می‌دونی که چی می‌گم؟ گاهی وقتا خاطره‌ها خیلی عمیق‌تر از آب‌هایِ توی دریان.
راحت‌ تر خفه‌ ت می‌کنن.

💙💫😔
دیدگاه ها (۰)

‌می‌نویسم از اوکه دستانم، داستانش را شنید ولی لمسش نکردخیلی ...

تو ﻣﯽﺩﺍﻧﯽﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﻧﻤﯽﺗﺮﺳﻢ،ﻓﻘﻂﺣﻴﻒ ﺍﺳﺖﻫﺰﺍﺭ ﺳﺎﻝ ﺑﺨﻮﺍﺑﻢﻭ ﺧﻮﺍﺏ ﺗﻮ ﺭ...

عصرها وقتی خیالت می‌نشیند پیش منچای می‌ریزم برایت، اشکِ حسرت...

تو در میان همه‌ی چیزهای تلخ،یک حبه قندی...💫💙

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط