گفتا به دلربائی ما را چگونه دیدی

.
گفتا به دلربائی ما را چگونه دیدی
گفتم چوخرمنی گل دربزم دلربائی

گفتا من آن ترنجم کاندر جهان نگنجم
گفتم بِهْ از ترنجی لیکن به دست نایی ...

#خواجوی_کرمانی


مرا ببر به ضیافتِ بادگیرهای قدیمی
بگو تا که تَش‌باد کویری اَمان من بِبُرَد
بکِش مرا به مسجدِ نصیرالملکِ شیراز
تا مگر، جهانِ پلشت مرا باژگون کند
بیا دوباره بزن تار، چون محمد دُرپور
هَزارگیِ غربت قائن را فسانه بساز

#غلامرضا_علیزاده


.
دیدگاه ها (۲)

تو بهاری‌؟نه! بهاران از توست..از تو میگیرد وام هر بهار ، این...

همچون دالانی بلندتنها بودم ..پرندگان از من رفته بودندشب با ه...

‏«دلم می‌خواهد برای یک‌بار هم که شده نباشم. کسی حضور مرا حس ...

چہ قصــہ اي نوشتـہ اند بــــــــــراي ما نہ كلاغــــــي در ك...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط