نام فیک عشقنفرت
نام فیک: عشق/نفرت
Part: 21
فردا شد. ساعت ۱۱:۰۰ صبح داخل شرکت تهیونگ نشسته بود و منتظر وکیل پارک بود.وکیل بالاخره با ۲ دقیقه تاخیر رسید، تهیونگ روی تایم به شدت حساس بود ولی خب اخه دو دقه؟؟ در زد و وارد اتاق شد. دختری قد بلند و با صورتی جذاب و موهای بلندش که دم اسبی بسته بود و تیپ سیاهی هم زده بود وارد اتاق شد. تهیونگ کمی دقت کرد و بعد پوزخندی به یون سوک تحویل داد.یون سوک قیافه ی جدیش رو به خودش گرفت و نشست روی صندلی رو به رویی تهیونگ و شروع به صحبت کرد:
÷سلام
_سلام
_بهتره که اول بریم سر اصل مطلب چون من زیاد تایم ندارم
÷منم همینطور اقای کیم
_خب برای چی میخواستین من رو ببینید؟
÷درمورد سهمیه ی خانم جئون بود، جئون مارا*روی جئون مارا تاکید کرد*
_جئون مارا؟ *پوزخند
_ایشون همسره بنده ست و خب فوت کرده برای چی میخوای درمورد سهمیه اش صحبت کنی؟
÷ایشون زنده هستند
با حرفی که یون سوک زد تهیونگ برق از سرش پرید و نگاهی به یون سوک انداخت و بغضش گرفت و خودش رو کنترل کرد. خوشحال بود از اینکه مارا زندست اما ناراحت از اینکه چرا پیشش نیست...
_خب چرا خودش نیومده؟
÷نمیخوان باهاتون رو به رو بشن
_به چه دلیل؟؟
÷به این دلیل که ایشون از شما کینه دارن زیاد و اینکه سهمیش رو میخوان پس بگیرن و بزنن به نام دخترشون
_د.دخترش؟؟
÷بله.
_ازدواج کردن..؟
÷بله.
_بازم به هر حال باید خودشون بیان*بلند شد*
÷اقای کیم اونطوری که خانم جئون گفتن میخوان که بدون دعوا و دادگاه و اینا همه چی حل شه پس شما هم بهتره قبول کنین چون من وکیل پایه یک هستم و خیلی مدرک دارم که بتونم به غیر از اینکه سهمیه رو پس بگیرم شما رو از رئیس بودن این شرکت اخراج کنم، پس لطفا باهام راه بیاید من ادم صبوری نیستم و فقط هم یک بار حرف رو تکرار میکنم*خیلی جدی
_خانم پارک بهتره از دفتر من گمشید بیرون تا همینجا دفنتون نکردم*ریلکس
÷من میرم ولی سریه بعدی با مامور برمیگردم*جدی
_بیرون*اشاره به در
یون سوک بلند شد و خواست که بره سمت در رفت و وقتی داشت از بغل تهیونگ رد میشد گفت:
÷انتقام تمام اون درد هایی که مارا و دخترش کشیدن و تو توی رفاه بودی رو ازت میگیرم *پوزخند
_گمشو بیرون *داد
ᰔᩚامیدوارم خوشتون بیادᰔᩚ
لطفا حمایتش کنید👇🏻
https://wisgoon.com/jeon_elsa
Part: 21
فردا شد. ساعت ۱۱:۰۰ صبح داخل شرکت تهیونگ نشسته بود و منتظر وکیل پارک بود.وکیل بالاخره با ۲ دقیقه تاخیر رسید، تهیونگ روی تایم به شدت حساس بود ولی خب اخه دو دقه؟؟ در زد و وارد اتاق شد. دختری قد بلند و با صورتی جذاب و موهای بلندش که دم اسبی بسته بود و تیپ سیاهی هم زده بود وارد اتاق شد. تهیونگ کمی دقت کرد و بعد پوزخندی به یون سوک تحویل داد.یون سوک قیافه ی جدیش رو به خودش گرفت و نشست روی صندلی رو به رویی تهیونگ و شروع به صحبت کرد:
÷سلام
_سلام
_بهتره که اول بریم سر اصل مطلب چون من زیاد تایم ندارم
÷منم همینطور اقای کیم
_خب برای چی میخواستین من رو ببینید؟
÷درمورد سهمیه ی خانم جئون بود، جئون مارا*روی جئون مارا تاکید کرد*
_جئون مارا؟ *پوزخند
_ایشون همسره بنده ست و خب فوت کرده برای چی میخوای درمورد سهمیه اش صحبت کنی؟
÷ایشون زنده هستند
با حرفی که یون سوک زد تهیونگ برق از سرش پرید و نگاهی به یون سوک انداخت و بغضش گرفت و خودش رو کنترل کرد. خوشحال بود از اینکه مارا زندست اما ناراحت از اینکه چرا پیشش نیست...
_خب چرا خودش نیومده؟
÷نمیخوان باهاتون رو به رو بشن
_به چه دلیل؟؟
÷به این دلیل که ایشون از شما کینه دارن زیاد و اینکه سهمیش رو میخوان پس بگیرن و بزنن به نام دخترشون
_د.دخترش؟؟
÷بله.
_ازدواج کردن..؟
÷بله.
_بازم به هر حال باید خودشون بیان*بلند شد*
÷اقای کیم اونطوری که خانم جئون گفتن میخوان که بدون دعوا و دادگاه و اینا همه چی حل شه پس شما هم بهتره قبول کنین چون من وکیل پایه یک هستم و خیلی مدرک دارم که بتونم به غیر از اینکه سهمیه رو پس بگیرم شما رو از رئیس بودن این شرکت اخراج کنم، پس لطفا باهام راه بیاید من ادم صبوری نیستم و فقط هم یک بار حرف رو تکرار میکنم*خیلی جدی
_خانم پارک بهتره از دفتر من گمشید بیرون تا همینجا دفنتون نکردم*ریلکس
÷من میرم ولی سریه بعدی با مامور برمیگردم*جدی
_بیرون*اشاره به در
یون سوک بلند شد و خواست که بره سمت در رفت و وقتی داشت از بغل تهیونگ رد میشد گفت:
÷انتقام تمام اون درد هایی که مارا و دخترش کشیدن و تو توی رفاه بودی رو ازت میگیرم *پوزخند
_گمشو بیرون *داد
ᰔᩚامیدوارم خوشتون بیادᰔᩚ
لطفا حمایتش کنید👇🏻
https://wisgoon.com/jeon_elsa
- ۲۹۰
- ۱۰ دی ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط