بهسانمردابیدرفکردریاچه

#به_سان_مردابی_در_فکر_دریاچه
ماهی برکه دلم
دلش پرواز می خواهد
دیگر خسته شده
از شنا کردن
تنگ بلورش را نمی خواهد
آب نمی خواهد
سردی و گرمی را
در هوا می جوید
زیر باران ماندن
سرمست شدن و
به هوای پرواز
آواز خواندن
می خواهد که گم شود اما
نمی داند که راهش را
به کدام سو فراموش کند
به کدام ترانه آواز کند
ماهی برکه دلم
مدام لب می زند اما
نمی دانم آب بخیل است
یا جداره تنگش ضخیم
که صدا نمی آید
لب می زند اما
نصیبش سکوت است
سکوت...🚩
دیدگاه ها (۴)

#سخت_دل_دادی_به_ما_و_ساده_دل_برداشتیدل بریدن هات حکمت داشت: ...

#تو_مثل_قوم_صهیونی_که_با_آن_چشم_زیتونیبه اشغالت درآوردی دلِ ...

#وقتی_هوای_یاد_تو_را_باداز کوچه های سرد ِ دلمبا صد هزار زوزه...

#آسمان_می‌غرید_شاخه_ای_در_وزش_باد_شکستاز نوک قله یک کوه سیاه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط