set me free Pt

set me free P.t1💜

(ادامه پارت):

ماریا از تهیونگ فاصله کمی گرفت و گیج به پسرش نگاه کرد.
تهیونگ سعی میکرد نگاهشو بدزده اما نمیتونست اون زن،بهترین زنی بود که تیهونگ تو عمرش دیده بود ماریا میتونست بدون حرف زدن تهیونگ ماجرا رو متوجه بشه و این ویژگی عالی بود از نظر تهیونگ!

_پسرم چیشده؟به مشکلی خوردی؟!

تهیونگ نمیدونست چی بگه پس لبخند تلخی زد ماریا رو دوباره در آغوش گرفت.

_چیزی نیست مادر!من حالم خوبه،فقط کمی نیاز به استراحت دارم!

ماریا آروم از بغل پسرش اومد بیرون و انگشت شصتش رو به گونه های برجسته و استخونی پسرش کشید و سرش رو به معنای 'تایید' تکون داد.
تهیونگ کلافه به سمت اتاق خودش رفت و وارد اتاق شد سریع خودشو رو تخت انداخت!
.
.
.
.
_آلیا باورت میشه فردا قراره شب مهمونی داشته باشیم! باورم نمیشه!

لیا با ذوق برای خواهر ناتنیش تعریف میکرد و آلیا با لذت به خواهر کوچیکترش گوش میداد.

_حاحح؟....واقعا باورم نمیشه پونی کوچولو پس تو نمیتونی مشروب بخوری.

_یااااا....یعنی چی من 26سالمه بعد فک میکنی من هنوز بچم؟

لیا با لحن کیوت و عصبانی به آلیا گفت و آلیا با خنده دستاشو برد به سمت بالا به نشانه تسلیم گرفت.

_اوکی!...من تسلیمم

هر دو با هم خندیدن شاید رابطه بقیه خواهر و خواهر ناتنی بد باشه ولی این دوتا به اندازه دنیا همدیگرو دوست داشتن و هیچوقت بد همدیگرو نمیخواستن البته گذر زمان همچیو عوض میکنه!مگه نه؟

شرایط:

۵لایک❤
۳ کامنت💌

خوشتون اومد؟!
دیدگاه ها (۰)

set me free P.t 2💜(فردا صبح عمارت خانواده کیم):انعکاس نور خو...

set me free P.t 2💜(ادامه پارت):_عزیزم تو همه جوره خوشگلی ولی...

set me free P.t1💜مشت های پی در پی به کیسه‌ی بوکس مقابلش میزد...

من رو رها کن!set me freeشخصیت ها:کیم تهیونگ،پارک جیمین،کیم س...

رمان:قاتل سادیسمی من. پارت:۴...

#عشق_جنایت 🔪پارت 21جینو:رفتیم سمت ساحل قدم بزنیم.... همینطور...

پارت ۳همینجوری بهم نگاه میکردیم صدایی پچ پچ مردم شنیده میشد ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط