set me free Pt

set me free P.t1💜

مشت های پی در پی به کیسه‌ی بوکس مقابلش میزد!
هروقت یاد اون جمله فاکی میوفتاد ضرباتش به کیسه شدید تر میشد!

_آقای کیم شرکت از ماه قبل پیشرفت نکرده بلکه متأسفانه ۷۰٪ پسرفت کرده و ما نمیتونیم به شریکا این موضوع رو بگیم چون اون ها فقط منتظر یه بهونه هستن و این خبر گیرشون بیاد کارمون تمومه!

با پای راستش لگد چرخشی محکمی زد و این باعث شد تعادلشو از دست بده و روی زمین بیوفته!

_خودم میکشمت الکس

تهیونگ با تمام توانش فریاد زد و بلند شد و به سمت خروجی باشگاه رفت!
حتی حوصله دوش گرفتن هم نداشت
سریع از اون باشگاه خارج شد و سوار ماشینش شد حتی به بادیگاردش هم نگفت من دارم میام عمارت!

(پرش زمانی ۲۰ دقیقه بعد):

ماشینش رو پارک کرد و سریع کوله ورزشیش رو برداشت و خارج شد.
اعصابش هنوزم خورد بود مگه چه کار اشتباهی کرده بود که این شرکت الان تو وضعیت بحرانی بود؟!
حتی نمیدونست چی به پدر و مادرش بگه!

دستی به موهای نسبتا بلند نیمه مرطوبش زد و وارد سالن عمارت شد!

_خوش اومدی پسرم!

صدای آرامش بخش مادرش مثل یه موزیک لالایی عالی بود و با روحش بازی میکرد و بکل اتفاقات بدش رو فراموش میکرد!

_مرسی مادر!

لبخند ملایمی به ماریا زد و مادرش رو بغل کرد!
این زن میتونست تهیونگ رو وارد یک خلسه قشنگی ببره

_غذا حاضره عزیزم بیا پایین بخور!
_مرسی مادر ولی من میل ندارم.
دیدگاه ها (۰)

set me free P.t1💜(ادامه پارت):ماریا از تهیونگ فاصله کمی گرفت...

set me free P.t 2💜(فردا صبح عمارت خانواده کیم):انعکاس نور خو...

من رو رها کن!set me freeشخصیت ها:کیم تهیونگ،پارک جیمین،کیم س...

میدونم این موزیک بهش نمیخوره ولی من خب قفلی زدم:)#بی_تی_اس #...

قلب سیاه نشان سرخ

سفید تر از برف :)(: سیاه تر از خاکستر p4

عشق من🎀(پارت ۱)مثل همیشه بود.حوصله سر بر،عاشق عکاسی بود اما ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط