درخیالم مستم از آغوش دلداری که نیست

درخیالم مستم از آغوش دلداری که نیست »
میگذارم سـر بـروی شانـه ی یاری که نیست

تـا سحـر میسوزم و در پیچ و تـاب بیـکسی
میسپـارم دل بـه آن یـار وفـاداری که نیست

حـرفـهای مـانـده در سینـه بـه قـد صد کتاب
عقده ی دل میگشایم پیش غمخواری که نیست

بـا خـودم لـج میـکنـم ، تنـها بـرای دلـخـوشی
میفروشم ناز بی حد بر خریداری که نیست

بـاز هـم امشب پـریشان بـا طنابِ خاطـرات
میروم با پای خود بر چوبه ی داری که نیست

صد گله دارم به دل از دست تو چرخ فلک
دلخوشی دارم طلب از آن بدهکاری که نیست

مثل هـر شب زخمهـای سینـه ی سنگ صبـور
میشود درمان به دست آن پرستاری که نیست

#عاشقانه
#خاص
#دلبرونه
#زیبا
#شبنم
دیدگاه ها (۱۸)

بوته های دلتـنگــی ِ من نه آب می خواهد..!! و نه حـتئ آفـتـــ...

هیچوقت نگفته بودم چقدر دوستت دارم...گفته بودم؟!شاید هزار بار...

گم گشته ام به شوق ؛ که پیدا کنی مرا !دیوانه گشته ام ، که مدا...

که تو در میان جان من...وطن داری..:)#عاشقانه#خاص#دلبرونه

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط