چشاتو ببند

چشاتو ببند،
چشاتو ببند تصور کن داری از ته دل بلند بلند میخندى؛ حس خوبیه نه؟ حالِ خوبی داره!
حالا تصور کن وسط خندیدنت یکی محکم بزنه درِ گوشِت!
ببین؛
ببین رفتنت دقیقاً اینجوری بود
همین اندازه عجیب
همین قدر دردناک(:‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
دیدگاه ها (۱)

به قول مسعود کیمیایی دیگه نمیشه شب توی کوچه زَد زیر آواز یا ...

‹‹ نشستم تو حیاط خیره شدم به ماه که حَقا حقشو خوردی. میگن هو...

‹ می گفت : آخرش هم معلوم نشد که مآ خیلی بهش نزدیک شدیم، یا ا...

ترسناک ترین چیز در مورد دورے این است که نمےدانیدلشان برایت ت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط