دیشب که به یاد رخ زیبای تو بودم

دیشب که به یاد رخ زیبای تو بودم😍
در وصف رخت یک غزل ناب سرودم🌸
آماده شدم بهر نمازم که به ناگاه
یاد تو رسید و تو شدی بود و نبودم❤
هنگام اقامه لبت آمد به خیالم🌸
یک بوسه از آن کنج لب لعل ربودم💋
هم رفت نماز از کف و هم مست نگشتم
از هر دو طرف بوسه ضرر بود نه سودم
بین دو نماز غزلی فاصله افتاد🌸
با چشم و لبت بود همه گفت و شنودم
دو رکعت دوم مثلا سخت گرفتم
از چشم تو گفتم عوض ذکر و سجودم🌸
خون کرده دلم را غم چشمان سیاهت👁
بنگر که ببینی چه سیاه و چه کبودم😣
یک تیر ز مژگان بلند تو رها شد
صاف آمد و بنشست بر اعماق وجودم💘
میترسم از آن روزی که با غیر نشینی
تقصیر خودم نیست که اینقدر حسودم❤❤❤
دیدگاه ها (۵)

چند تا شب بیدار نشستی تا طلوعچند تا دلشوره رو حس کردی براماز...

#دوستت دارم ولی گفتی رهایم می کنیعاقبت با این جدایی آشنایم م...

#ﺳﮑﻮﺕ ﮐﻦ !..ﻫﻨﮕﺎﻣﯿﮑﻪ ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﯽ ﭼﻪ ﺑﮕﻮﯾﯽ، ﭼﻪ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﻫﯽ ﻭ ﯾﺎ ﭼﻄﻮﺭ...

در رفاقت مراقب آدم‌های تازه به دوران رسیده باش.هرگز به دیوار...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط