میگفت من دیوونه نیستم چهل سال صبر کردمبازم صبر میکنم شا

میگفت من دیوونه نیستم. چهل سال صبر کردم.بازم صبر میکنم شاید بیاد. کی میدونه که نمیاد؟اون میاد تا نامه هایی که براش نوشتم و با صدای خودم بخونم..تا براش شعر بگم و بخونم و بخنده برام..میاد تا بعد چهل سال انتظار پاییزمون بهارشه.میگفت دل کندن واسه شما امروزیاست،ما قدیمیا دل کندن بلد نیستیم،،فقط بلدیم بمونیم ..هم عاشق هم وفادار.حالا چه با خودش چه با یادش.میگفت چهل سال پیش بهم گفت برمیگردم ،من به همون قول زنده ام.آگهی ترحیمش هفته اخر پاییز بود که همه جا پخش شد. انتظارِ دیوونه عاشقِ شهر به پایان رسیده بود. صبر بالاخره از پا درش اورد. پاییزش بهار نشد، پاییزش پاییز موند، پاییزش مُرد.
#دیوونه‌نبودعاشق‌بود🌼🍃
دیدگاه ها (۱)

ساعتهای زيادی پشت پنجره می‌شينم و آدما رو تماشا می‌كنم. آدما...

عشق رو از آقای سعدی یاد بگیرید، اونجا که میگه:کاش که در قیام...

وابستگی چیه بابامن قشنگ معـ ـتاد طرف میشم،یعنی وقتی ازش خبر ...

تنها چیزی که میدونم اینِه که دوست داشتن نه وابسته‌یِ لمسِ تن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط