دارم سخنی با تو و گفتن نتوانم
وین درد نهان سوز نهفتن نتوانم

تو گرم سخن گفتن و از جام نگاهت
من مست چنانم که شنفتن نتوانم

شادم به خیال تو چو مهتاب شبانگاه
گر دامن وصل تو گرفتن نتوانم

با پرتو ماه ایم و چون سایه دیوار
گامی ز سر کوی تو رفتن نتوانم

دور از تو من سوخته در دامن شب ها
چون شمع سحر یک مژه خفتن نتوانم

فریاد ز بی مهریت ای گل که درین باغ
چون غنچه پاییز شکفتن نتوانم

ای چشم سخن گوی تو بشنو ز نگاهم
دارم سخنی با تو و گفتن نتوانم

#شفیعی کدکنی
.#شعر #شعر_زیبا #شعر_ناب #اشعار_زیبا #اشعار_ناب #متن_زیبا #متن_ناب
.
.
.
#بخوان_شعر_سخن_ناب
دیدگاه ها (۹)

آنطور که هستي‌ باش ...صداقت مؤثرترين تيري است که به قلب هدف ...

تنهابازمانده ی یک کشتی شکسته توسط جریان آب به جزیره ای دوراف...

دیگران را قضاوت نکنیم ...حسرت زندگی دیگران را نخوریم...چون ؛...

ما سه چیز را دردوران #کودکی جا گذاشته ایم#شادمانی بی دلیل ، ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط