من ارگِ بَم و خشت به خشتم متلاشی
تو نقش جهان، هر وجبت ترمه و کاشی

این تاول و تب‌خال و دهان‌سوختگی‌ها
از آهِ زیاد است، نه از خوردنِ آشی!

هر بار دلم رفت و نگاهی به تو کردم
بر گونه‌ی سرخابی‌ات افتاد خراشی

یک بار شده بر جگرم زخم نکاری؟
یک بار شده روی لبم بغض نپاشی؟

از شوقِ هم‌آغوشی و از حسرتِ دیدار
بایست بمیریم...چه باشی چه نباشی...❤️🌹

#حامد_عسکری
دیدگاه ها (۶)

در خاموشی غروب،دل صدایی را می‌شنود که از توست…نه از جهان.“تو...

امیدوارم هر صبح صدای ملق بازی ظرف ها در آشپزخانه تان پخش شود...

بلال بلالمبا صدای مسیحا روزبه@masiharoozbeh #مسیحا_روزبه

بعد از امروز آشکارا دوست می‌دارم تو رااز تو چون پوشم نگارا د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط