ماهم که هالهای به رخ از دود آهش است

ماهم که هاله‌ای به رخ از دود آهش است
دائم گرفته چون دل من روی ماهش است

دیگر نگاه وصف بهاری نمی‌کند
شرح خزان دل به زبان نگاهش است

دیدم نهان فرشته شرم و عفاف او
آورده سر به گوش من و عذرخواهش است

بگریخته است از لب لعلش شکفتگی
دائم گرفتگی است که بر روی ماهش است

افتد گذار او به من از دور و گاهگاه
خواب خوشم همین گذر گاه گاهش است

هر چند اشتباه از او نیست لیکن او
با من هنوز هم خجل از اشتباهش است

اکنون گلی است زرد، ولی از وفا هنوز
هر سرخ گل که در چمن آید گیاهش است

این برگ‌های زرد چمن نامه‌های اوست
وین باد‌های سرد خزان پیک راهش است

در گوشه‌های غم که کند خلوتی به دل
یاد من و ترانه من تکیه گاهش است

من دلبخواه خویش نجستم ولی خدا
با هر کس آن دهد که به جان دلبخواهش است

در شهر ما گناه بود عشق و شهریار
زندانی ابد به سزای گناهش است...

#عاشقانه
#خاصترین
دیدگاه ها (۰)

گویندسلام صبحطلایی ترین کلیدبرای ورود به تالارقلبهاستپس صمیم...

💛از هر پنج حس‌تون 💛درست استفاده کنید:💛از صدای‌تان برای فریاد...

چو بستي در بروي من به کوي صبر رو کردمچو درمانم نبخشيدي به در...

من به درماندگی صخره و سنگمن به آوارگی ابر ونسیممن به سرگشتگی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط